ایستگاه خیام خط 1 مترو. فاصله 400 متر؛ حدود ۵ دقیقه پیادهروی.
ایستگاه پانزده خرداد خط 1 مترو. فاصله 400 متر؛ حدود ۵ دقیقه پیادهروی.
ایستگاه سعادت خط 2 بیآرتی. فاصله 700 متر؛ کمتر از ۱۰ دقیقه پیادهروی.
موقعیت
در طرح ترافیک
بازدید از آرامگاه شاهان پیشین ایران که در عصر خود در کشورگشایی و دلاوریها یکهتازی میکردند؛ یادآور شکوه و اقتدار ایران در دوران باستان است. جالب است بدانید که در میان تمامی پادشاهان ایران آرامگاه دو پادشاه در تهران قرار دارد. یکی ناصرالدینشاه قاجار که آرامگاه او در حرم شاه عبدالعظیم(ع) است و دیگری لطفعلیخان زند یکی از حاکمان حکومت زندیه که آرامگاه او در بازار تهران قرار دارد. اگر به بازدید از اماکن قدیمی و تاریخی علاقهمند هستید؛ میتوانید از این آرامگاه ساده و بیآلایش دیدن کنید. در ادامه همراه ما باشید تا مطالب بیشتری درباره آرامگاه این پادشاه شجاع و زندگینامه او در اختیار شما قرار دهیم.
مقبره لطفعلی خان زند
شاید بسیاری از ایرانیان یا حتی شهروندان تهرانی اطلاع نداشته باشند که آرامگاه لطفعلیخان زند این پادشاه خوشنام سلسله زندیه که درباره رشادتها و دلاوریهای او افسانهها و ماجراهای بسیار زیادی نقل شده است؛ در تهران قرار دارد. آرامگاه لطفعلیخان زند از مهمترین آرامگاههای تاریخی تهران است که در امامزاده زید(ع) واقع شده. مقبره او در ضلع شرقی امامزاده و در کنار ورودی زنانه و در یک حجره قرار دارد. اما هیچگونه برنامه بازدیدی برای این مقبره تاریخی ارائه نشده است و در اکثر روزها تعطیل است.
نسب امامزاده زید(ع) با چندین واسطه به امام حسن مجتبی(ع) میرسد و بقعه در زمان قاجار ساخته شدهاست. آینهکاریهای سقف این مقبره بسیار زیبا است. البته بهتر است این موضوع را بدانید که قبلا بقعه قدیمی مربوط به زمان صفویه نیز در این مکان وجود داشته.
لطفعلیخان زند که بود؟
لطفعلیخان زند آخرین فرمانروای سلسلهی زندیه بود که درحدود ۲۵۰ سال پیش به دنیا آمد. او به مدت شش سال بر قسمتهایی از ایران حکومت کرد. لطفعلی خان نوهی برادری کریمخان زند بود که بیشتر عمرش را صرف جنگ با رقیب پرتوان خود، آقامحمدخان قاجار کرد و در نهایت اسیر و به دست او در تهران کشته شد.
لطفعلیخان زند از کودکی شجاع و جنگاور بود؛ شش ساله بود که در فنون تیراندازی، شمشیر زنی و سوارکاری مهارت پیدا کرد. در نخستین سفر جنگی خود پیش از آنکه به سلطنت برسد حاکم لار را مطیع حکومت زندیه کرد. وقتی بیست ساله شد؛ با کمک «حاج ابراهیمخان کلانتر»، قاتل پدرش «صیدمراد خان» را که سر به شورش برداشته بود شکست داد و وارد شهر شیراز، پایتخت سلسلهی زندیه شد. اندکی بعد از فتح پایتخت، آقامحمدخان سعی کرد تا شیراز را فتح کند اما لشکرکشی او با شکست مواجه شد.
وقتی لطفعلیخان برای مطیع کردن حاکم کرمان به آنجا لشکر کشید با خیانت حاجی ابراهیم کلانتر مواجه شد که در آن روزگار امنیت شیراز را در دست داشت. این دوره از زندگی لطفعلیخان آمیخته با انواع خیانتها و دسیسههاست که در نهایت همگی باعث مرگ وی شدند. خان زند در لشکرکشی به اصفهان با دسیسه برادر حاجی ابراهیم کلانتر بیشتر سربازان خود را از دست داد و وقتی میخواست به شیراز بازگردد متوجه شد که حاجی ابراهیم کلانتر دروازههای شهر را به روی دشمن او یعنی آقامحمدخان قاجار گشوده است.
لطفعلیخان که نیروهای کمی برای جنگ با خان قاجار در اختیار داشت به کرمان رفت تا در آنجا پناه گیرد اما باز هم با دسیسه اطرافیان خود مواجه و مجبور شد تا به سمت بم برود؛ اما پیش از عظیمت حاکم کرمان نیز به لطفعلیخان خیانت کرد و بعد از دستگیری، او را به رقیباش آقامحمدخان قاجار تسلیم کرد.
خان قاجار پس از کور کردن و شکنجه دادن لطفعلی خان دستور داد تا او را به تهران بیاوردند و اعدام کنند. اعدام او پاییز ۱۱۷۳ شمسی (حدود ۲۳۰ سال پیش) اتفاق افتاد. پس از مرگ او را در جوار آرامگاه امامزاده زید(ع) به خاک سپرند. لطفعلیخان زند نهمین و آخرین پادشاه زند بود. دو سال بعد از کشته شدن وی آقامحمدخان قاجار تاج پادشاهی بر سر گذاشت.
لطفعلیخان زند به دلیل دلاوریها و سازشناپذیری در فرهنگ عامیانه ما مشهور است. در بین حاکمان زند که قدرت را بعد از مرگ کریمخان در دست گرفتند از همه شجاعتر بود. «سر هارفورد جونز» سیاستمدار انگلیسی که با او از نزدیک آشنا بود از وی با عنوان «آخرین پادشاه دلاور ایرانی» یاد میکند.
جونز که بعد از دوران زندیه، در زمان زمامداری قاجارها دوباره به ایران بازگشت و در اردوی فتحلیشاه قاجار حضور داشت؛ در یکی از ملاقاتهای خود با شاه درباره دلاور زند میگوید: «یک بار هنگامی که با شاه تنها بودم، از من خواست تا آنچه میان من و مرحوم لطفعلیخان زند گذشته بود را برایش تعریف کنم و اضافه کرد که داستانهای عجیبی از رابطه نزدیک من با او و داستانهای عجیبتری درباره لطفی که او در حق من داشته؛ شنیدهاست.
همچنین هنگامی که گفتگوی میان آن شاهزاده خردسال و خودم در باغ وکیل را برای شاه تعریف کردم؛ گفت: من نمیتوانم آنچه بر سر او آمده را تغییر دهم اما به شما میگویم که اگر به جای عمویم، به دست من افتاده بود؛ چنین بلای سختی بر سرش نمیآمد. پدرش را من هم مجبور بودم به مرگ محکوم کنم چون با توجه به ضدیت او با ما، کار دیگری نمیشد کرد. اما حتی در این مورد هم مسلما اگر من به جای عمویم بودم، مرگ آسانتری برای او در نظر میگرفتم نه آنطور که عمویم او را زجر داد. او یک شیرمرد حقیقی و بزرگ بود.»
لطفعلی خان زندآقامحمدخان و ابراهیم کلانتر
سر هارفورد جونز در کتابش درباره لطفعلیخان زند مینویسد: «… تا وقتی که بر تخت بود، از او لطف و مهربانی فراوان دیدم و هنگامی که در پناهندگی به سر میبرد افتخار داشتم با او زیر یک چادر و بر روی یک جول اسب بنشینم. مردم لطفعلیخان را به خاطر صفات شایستهاش بسیار دوست میداشتند. شهامت و پایداری و شجاعت و کفایتی که او هنگام بلا و سختی از خود نشان میداد؛ هنوز موضوع ترانههایی است که شاید تا زبان فارسی زندهاست زنده بماند.
او به وقت نعمت جوانمرد، خوشایند و دستودلباز و به وقت سختترین مصیبتهایی که بتواند بر آدمی روی آورد باوقار و باعزم بود … من برای شرح داستانهای قهرمانانه و تلاشهای نافرجام یک پادشاه برای پس گرفتن ستاره اقبالش نمینویسم؛ بلکه هدف این است که ذهن خود را از اندوه و غمی که هنوز پس از این همه سال برای بدشانسیهای لطفعلیخان احساس میکنم؛ رها سازم.»
لطفعلیخان زند را در شجاعت و جرئت شبیه «بهرام چوبین» و «سلطان جلالالدین خوارزمشاه» دانستهاند.
تصنیفی رایج در شیراز پس از مرگ لطفعلیخان:
بالای بان اندران/قشون آمد مازندران
باز هم صدای نی میاد/آواز پی در پی میاد
جنگی کردیم ناتمام/لطفی میرود شهر کرمان
باز هم صدای نی میاد/آواز پی در پی میاد
حاجی ترا گفتم پدر/تو ما را کردی در بدر
خسرو دادی دست قجر/آواز پی در پی میاد
لطفعلیخان بوالهوس/زن بجست بردند تبس
تبس کجا طهران کجا/مانند مرغی در قفس
باز هم صدای نی میاد/آواز پی در پی میاد
لطفعلی خان مرد رشید/هرکس رسید آهی کشید
مادر خواهر جامه درید/لطفعلی خان بختش خوابید
مرثیهای از آقامحمدرضا در سوگ لطفعلیخان:
چراغ کیان کشته، ای کاش من
به مرگش چراغ سخن کشتمی
گرم قوت استی چراغ فلک
به آسیب یک دم زدن کشتمی
گرم دست رفتی به شمشیر صبح
اجل را به دست زمن کشتی
سلیمان چو شد کشته اهرمن
مدد بایدم اهرمن کشتمی
سخن آخر ناصرالدینشاه قاجار و لطفعلیخان زند دو پادشاه در تاریخ ایران هستند که آرامگاه آنها در تهران است. قبر ناصرالدینشاه در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) امروز دیگر وجود ندارد اما آرامگاه لطفعلیخان زند آخرین پادشاه سلسله زندیه که مدتی بر برخی نواحی ایران سلطنت کرد در ضلع شرقی امامزاده زید(ع) واقع در بازار تهران است.
آلبوم تصاویر
اطلاعات مقالهنقشهجاذبههای نزدیکرستورانهای نزدیکمراکز خرید نزدیک
بازدید از کتابخانه اختصاصی نیاوران مثل این است که کسی شما را به یک مهمانی در ساختمانی باشکوه با طراحی داخلی و تزئیناتی بسیار خاص دعوت کرده، تا با هنرمندان و نویسندگان بزرگ دیداری داشته باشید. ساختمان کتابخانه اختصاصی کاخ نیاوران با دو طبقه و یک زیرزمین، گنجینهای از اشیای هنری و انواع کتاب است...
کوشک احمدشاهی یکی از قسمتهای مجموعه کاخ نیاوران است که جذابیتهای فراوانی دارد. اشیا و آثار هنری و پیشکشهای کشورهای مختلف به شاهان ایرانی و همچنین معماری این بنا هر بازدیدکنندهای را سر ذوق میآورد...
کاخ صاحبقرانیه یکی از دیدنیها و جاذبههای گردشگری شهر تهران است. این کاخ در زمان ناصرالدینشاه قاجار ییلاق تابستانی او بود. در زمان مظفرالدینشاه، او فرمان مشروطیت را در این کاخ امضا کرد...
در محله عودلاجان حمامی وجود دارد به نام کشوریه که یکی از صرافان یهودی محله عودلاجان به نام آقای «سلیمان سنه» آن را تاسیس کرد. آقای سنه قسمت زنانه حمام را به یاد همسر متوفی خود خانم کشور خُداد، کشوریه نام نهاد؛ او همچنین قسمت مردانه را سلیمانیه نامید...
«کوچه مروی» یکی از مکانهای خاص پایتخت است از صبح تا غروب این کوچه مملو از آدم است که به این سو و آن سو میروند. بوی عطر و بوی قهوه تازه گاهی به مشام میرسد؛ اما در بطن این هیاهوی زندگی روزمره، صدای پای تاریخ را هم میتوانیم بشنویم.
در نزدیکی میدان بهارستان و در محله دروازه شمیران و خیابان فخرآباد، عمارتی تاریخی وجود دارد که مربوط به دوران پهلوی اول و متعلق به بانو اشرف الملوک فخرالدوله، یکی از پرنفوذترین و ثروتمندترین زنان ایران زمین است.
نظر کاربران